هرگز یک تیم خوب نمی تواند یک سرمربی خوب بسازد؛ بلکه این سرمربی است که می تواند یک تیم خوب بسازد.

هرچند که برای هدایت تیم های بزرگ می بایست توانمندی ها و شایستگی های در خور ستایش داشته باشند و البته ؛ دارای ویژگی ها ؛فاکتورها واستانداردهایی شامل:تحصیل و آموزش؛تجربه عملی؛ مهارت رهبری و مدیریت و همچنین به روزبودن به دانش و مهارت های روز دنیا را می توان جزء خصوصیات بارز آنان به شمار آورد.

همه ی سرمربی تیم ها می خواهند بهترین عملکردشان را  درمسابقات ارائه دهند؛ تا بتوانند شایستگی ها و توانمندی هایشان را به اثبات برسانند تا هرگز کسانی که به آنان اعتماد کرده اند را نا امید و مایوس ننماید.

شکی در این نیست؛ که داشتن بازیکنان با کیفیت برای هر تیمی موهبت بزرگی محسوب می شود ؛ که شاید هر سرمربی آنقدر خوش شانس نباشد که چنین موقعیتی برایش فراهم شود؛ که ستاره هایی در اختیار داشته باشد که بتوانند در شرایط های بحرانی تیم؛ درلحظه ایی با مهارت های خاصی که دارند سرنوشت رقابت ها را دست خوش تغییرات نمایند.

از این رو چگونه می تواند سرمربی یک تیم با قدرت به کارش ادامه دهد در حالی که چنین موقعیت و شانسی نداشته است؟ و چنین ستاره هایی را دراختیار ندارد؟

در برخی اوقات براثر اتفاقاتی که در روند مسابقات برای یک تیم پیش می آید وآنها دچار یک بحران می شوند بازیکن کارت قرمز دریافت می کند یا مصدومیتی پیش می آید محرومیت وغیره……که به هر دلیلی حضور آن بازیکن در مسابقات بعدی تیم ؛ منتفی بوده و شرایط حضور پیدا نمی کند. سرمربی چاره ایی جزء استفاده از بازیکن جایگزین ندارند و در شرایط مسابقات خلع وکمبود آن بازیکن اصلی مشهود بود و تیم از همان ناحیه بسیار شکننده وتحت فشار قرار می گیرد و در برخی از مواقع به شکست تیم هم منجر می شود.

در این شرایط سرمربی تیم چگونه می تواند با قدرت و اقتدار به کارش ادامه دهد در حالی دستش خالی است؟

مسلما می توان قدرت و اقتدارسرمربی را داشتن بازیکن با کیفیت روی نیمکت تیم دانستن که در شرایط های بحرانی در هرلحظه می تواند از آنان استفاده کند؛ که چه بسیار دیده شده است که بازیکنان ذخیره توانسته اند سرنوشت مسابقات در آخرین لحظات تغییر دهند همانند بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا سال ۱۹۹۸ منچستر یونایتد و بایرمونیخ که جایگاه را قهرمان همان بازیکنان ذخیره تغییردادند.

در این مواقع ؛ یکی از مهم ترین کارهایی که سرمربی می تواند انجام دهد تقویت بازیکنان ذخیره در روی نیمکت است ؛ که بتوان در زمان لزوم از آنان استفاده نماید.

البته ایده خوب و سازنده ایی است؛ اما نکته مهم این است که چه کسی و چگونه؛ می خواهد این عمل مهم و حیاتی انجام دهد؟ کادر فنی مربیان یا…….؟؟؟؟

راستی به نظر شما چه کسی می تواند؟

سوء تفاهم سر مربی

 

با نگاه کردن از پشت شیشه ی عینک دیگران نمی توان دنیا را زیبا دید؛ زیرا دنیا خودش را به شما با تصاویری نامفهوم و یا غبار آلود نشان خواهد داد.

بعبارتی هر سر مربی از دیدگاه خودش ؛ در شرایط ها و موقعیت های مختلف؛ به اتفاقات پیرامونش را مشاهده می کند ؛ و نسبت به تفکرات و تجربیات گذشته خویش تصمیم گیری می نمایند.

زمانی که در کوران مسابقات تیمی چندین باربا شکست روبرو می شود شرایط بحرانی و سختی را تجربه می کند. و کادرمربیان هیچ راهی برای عبور از این بحران نمی یابد. وهرچه بیشتر تلاش می کند تا تصمیماتی بهتر و دقیق تری بگیرند بازهم نمی توانند نتایج مطلوبی بدست بیاورند.

سوالی که پیش می آید این است که چرا در این موقعیت کادر فنی نمی تواند راه کاری جدید و تفکری خلاقانه بیابند؛ تا بتوانند از این مرحله بسلامت عبورکنند؟

هرچند که دراین مواقع دلایل بسیار می تواند نقش داشته باشد؛ از مشکلات مدیریتی ؛ مشکلات مالی؛ اقتدار و قدرت کادرفنی ؛ بازیکن سالاری؛عدم انسجام تیمی ؛ سوءاستفاده برخی افراد سودجو در بین بازیکنان در امر شرط بندی؛ عدم اعتماد  بازیکنان به کادر مربیان ؛ عدم همبستگی بین اعضای کادر فنی ؛ کم کاری بازیکنان کلیدی برای حفظ سلامتی خویش ؛ خطر سقوط  تیم ؛ منابع انسانی همانند تدارکات و ماساژور؛ کادر پزشکی که هریک از موارد ذکر شده می تواند به نوعی در این اتفاق نقشی را داشته باشد و همچنین موارد  بسیاری دیگر…..

همه موارد ذکر شده در اوایل فصل که کادر فنی تیم را خودشان (تشکیل) می بندند و نفرات لازم را به تیم اضافه می کنند ؛ معمولا با چنین موضوعات خاصی روبرو نیستند که حتی برخی از مواقع تیم های فوتبال  تا ۱۰ الی ۱۵ بازیکن جدید را به تیم اضافه می کنند ودرشرایط نسبتا مساعدی وارد رقابت ها می شوند و هیچ یک از مشکلات ذکر شده وجود ندارد.

آیا به نظر شما ؛ کادرفنی یا سرمربی با همان سطح تفکر و آگاهی که چنین چالشی را ایجاد کرده است می تواند با همان سطح تفکر و آگاهی ازاین چالش عبور نماید؟ مسلما هرگز چنین اتفاقی رخ نخواهد داد؛ مگراینکه استراتژی هوشمندانه و اقدامات جدیدی صورت گیرد تا اتفاقات جدیدی رخ دهد وهمه ی نتایج را تغییر دهد.

مثال: ماشینی است که بیشتر از ۱۰۰کیلومتر در ساعت نمی توان با آن رانندگی کرد؛ آیا  جسارت و شجاعت ؛ رانندگی با سرعت ۱۵۰کیلومتر بر ساعت را  با آن ماشین دارید و ریسک و خطرات احتمالی را به جان می خرید. تا درپایان کار؛ تمامی معادلات بهم خورد ه تا نتایج جدیدی رخ دهد. ریسک همانند: کنار گذاشتن بهترین بازیکنان  تیم به دلیل کم کاری عدم استفاده ازتمام پتانسیل خویش؛ استفاده از بازیکنان تیم امید ؛ استفاده استراتژی و تاکتیک جدید و تغییر مکان تمرینات ؛ استفاده از نظر تمام بازیکنان تیم ؛ ایجاد حس تعهد بازیکنان نسبت به باشگاه خویش ؛ مهم ترین نکته پذیرش انتقادات و پیشنهادات دیگران؛ و موارد بسیاری دیگر…

آیا به نظرشما تمامی موارد ذکر شده  می تواند به چنین تیم هایی کمک شایانی نماید و یا در این مواقع نقش یک روانشناس ورزشی چقدر می تواند در بهبود وضعیت تیم مفید واقع شود؟ جای بسی تاسف است که برخی از مربیان ادعا دارند که خودشان روانشناس هستند و نیازی به روانشناس ورزشی درتیم  احساس نمی کنند ؛ در حالی که  اگرهمان انرژی را که صرف کار روانشناسی ورزشی می کنند را صرف کار خودشان بکنند هرگز دچار چنین بحرانی نخواهند شد. . با احترام به عقاید و باور ها همه مربیان عزیز این یک واقعیت است.  که متاسفانه در اغلب تیم های فوتبال لیگ برتر و حتی لیگ آزادگان هیچ روانشناس ورزشی فعالیت ندارد.راستی چرا؟؟؟

نویسنده: دکتر بهروز شهسواری