سواد رسانه و تهاجم فرهنگی ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. چرا که رسانه تصویری و شنیداری ابزار پایه برای تهاجم فرهنگی است. ابزاری که با شیوه های نوین و رنگارنگ همانند ” اسب تِروا ” وارد یک سیستم اجتماعی و فرهنگی یک سرزمین می شود و آن را از پایه همچون موریانه می خورد. این پایه ها قشر علمی، فرهنگی و جوانان هستند که هر ساعت و هر روز در محاصره پیام های مختلف شنیداری و تصویری پر زرق و برق هستند.
تولیدات مختلف کشور های بیگانه امپریالیستی بی هدف نبوده و نیست از سرمایه گذاری در پروژه های تبلیغات جنگ، اجتماعی، اقتصادی، جنسی، بازی های رایانه ای، سینمایی گرفته تا نفوذ از طریق تاریخ و فرهنگ داخلی یک کشور. با ترویج اطلاعات غلط از تاریخ و فرهنگ یک سرزمین با لحنی دلسوزانه این کشور ها تاکنون توانسته اند در برخی از سرزمین هایی که خالی از سواد رسانه و ملی گرایی بوده اند براحتی نفوذ کنند. سرنوشت کشور ویتنام در دهه هشتاد، نود و دوهزار نمونه بارز این نفوذ است. پس باید دید که سواد رسانه یک نیاز است. و این نیاز باید از آموزش و پروش هرکشوری آغاز و روز به روز آن را طبق روال مسائل مختلف دنیا بروز رسانی کرد.
فعالیت رسانه فرهنگ سازی است. رسانهای که هدف آن اهداف عالیه و تعالی انسان است و توسعه همه جانبه آن مد نظرش است، باید به این موضوع توجه ویژه داشته باشد و سر منشا و محور برنامههایش این باشد که آگاه سازی کند و مردم را به سواد رسانهای مسلح کند ،رسانه ها نقش مهمی در جامعه دارند و می توانند افکار عمومی را منحرف کنند یا به سوی تعالی ببرند. در بحث استکبار رسانه های دشمن در جهت تهاجم فرهنگی تمام تلاش خود را میکند، اما عنصر اصلی ما در تهاجم فرهنگی به عنوان رسانه این است که بتوانیم سواد رسانهای را ترویج بدهیم و مردم را آگاه کنیم به این که چه اخباری و چه مطالبی در فضای مجازی یا فضای مکتوب یا فضاهای شنیداری و دیداری درست است یا کدام غلط و ناصحیح است و چه اهداف خاصی پشت هر خبر است. مسئولان و مدیران هم بایدبه سواد رسانهای مسلح باشند تا بتوانند بهترین برنامهها را در مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانگان داشته باشد چرا که رسانه نقش اول در تهاجم فرهنگی و مقابله با آن است.
مهدی بیرانوند روژمان