ترور شهید سید رضی به عنوان کاردار دوم سفارت جمهوری اسلامی در سوریه رویدادی است که از یک سو نقض صریح کنوانسیون های بین المللی است که می بایست توسط دستگاه دیپلماسی در مجامع حقوقی بین المللی برای ثبت و محکومیت آن اقدام شود اما از سوی دیگر به خودی خود می تواند تقابل غیرمتقارن جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی را وارد برهه جدید و حتی مستقیم کند. 3. ترور شهید سید رضی موسوی به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر در حوزه تجهیز جبهه مقاومت در این مقطع که جنگ غزه هشتادمین روز خود را پشت سر گذاشته و وارد مراحل فرسایشی خود شده، از این منظر قابل تامل است که طبیعتا شناسایی فرد سرشناسی همچون شهید سید رضی که بیش از 25 سال در منطقه سوریه و لبنان فعالیت دارد، برای رژیم صهیونیستی کار پیچیده ای نبوده و نیست. چهره ای که حتی در رسانه های صهیونیستی در اوایل امسال از او نام برده شده است؛ لذا مسئله شهادت شهید موسوی شناسایی او توسط رژیم صهیونیستی نیست بلکه مسئله تصمیم رژیم صهیونیستی به ترور شهید سید رضی است. این که در چنین مقطع زمانی که جنگ غزه در شمال و جنوب وارد مرحله فرسایشی خود شده با وجود احتمال بالای پاسخ ایران ،رژیم صهیونیستی پذیرفته که اقدام به این ترور کند، بر این اساس مهم است که در نظر داشته باشیم اگرچه یکی از سناریوهای رژیم صهیونیستی حذف اصلی ترین مهره لجستیکی جریان مقاومت در منطقه شامات قبل از آتش بس و در بحبوحه جنگ است یا کاهش فشار افکار عمومی و داخلی یا کاهش فشار افکار عمومی جهانی با باز کردن جبهه جدید خارج از مرزهای سرزمین های اشغالی است اما آن چه مهم است این که هر سناریویی در پاسخ به این ترور باید واجد دو ویژگی باشد؛ نخست این که در زمین طراحی شده رژیم صهیونیستی نباشد و دیگر این که هوشمندانه ، قاطع و بازدارنده باشد. باید در نظر گرفت که در ترور شهید موسوی رخدادی کم سابقه رقم خورده که در حداقل ترین سناریو نیازمند اقدام متقابلی است که بازدارندگی لازم را برای طرف اسرائیلی ایجاد کند وگرنه ماشین ترور رژیم این جرئت را برای عملیات های بعدی به خود خواهد داد
برایم روایت میکند: وقتی میخواستند شهید رضی را به یک منطقه دیگر ببرند، حاجقاسم گفته بود که تا وقتی من اینجا هستم هیچکس به سید دست نمینزد و بعد اینکه من رفتم هر که هر جا دلش خواست رضی را ببرد.
وی ادامه میدهد: روزی همسر شهید رضی را در کوچه زینبیه دمشق دیدم، ۱۰ تا ۲۰ متر مانده بود به حرم، گفتم خانم تو رو خدا به رضی بگید به من سر بزند! همسرش برگشت گفت:« یک ماه است ما را میهمان آورده، اگر شما دیدید بهشون بگید که به ما هم یک سری بزند.»
تعظیم ژنرالهای بزرگ سوریه
همرزم شهید رضی میگوید؛ سیدرضی همه زندگی و وجود خود را وقف دفاع کرده بود، انسانی که شبانهروز کار کرد. مجاهدت کرد. ما فقط از او بهعنوان مسؤول پشتیبانی نیروی مقاومت یاد میکنیم درحالیکه یک او کار بسیار عظیمی کرده است.
حاج حمیدرضا میگوید شهید رضی بهتنهایی کارهای فوقتخصصی ۵۰ نفره را انجام میداد طوری که مورد احترام ژنرالهای بزرگ سوریه بود.
روزی باهم نشسته بودیم، برگشت و گفت حاج قاسم گفته که من دعا میکنم که انشاالله تو هم شهید شوی؛ خوشا به حالش که شهید سلیمانی دستش را گرفت و او را پیش خودش برد.
پدر و مادرش آلزایمر گرفتند
دوست صمیمی شهید رضی میگوید پدر و مادر رضی به خاطر او آلزایمر گرفتند. چون هر هفته یک خبری از او به گوششان میرسید و هر از گاهی میشنیدند که مقر سید رضی را داعشیها یا صهیونیستها زدهاند.
الان که با شما صحبت میکنم میگویم ای کاش کنارش میبودم. سال گذشته کنارش بودم. داعش چند بار مقر شهید رضی را زد ولی موفق نشدند، یک بار هم گلوله به وسط فرمان خودرواش خورده بود.
و بالاخره شهید رضی مزد مجاهدتهایش را گرفت
حاج حمید می گوید سید رضی تا نوجوانی در زنجان بزرگ شده بود، اما سال 1363 به سوریه رفت، از آن سال تاکنون در سوریه بود و جایگاه خاصی داشت.
تو گویی این حرفها رمقش را گرفته و دیگر تاب ندارد؛ ناگهان میگوید: بیشتر از این دیگر نمیتوانم صحبت کنم. دیگر حرفی برای گفتن ندارم.
میگوید: رضی مزد مجاهدتهایش را گرفت.دعا کنید ما هم مسیر زندگیمان ختم به راهی بشود که مسیر زندگی سید رضی ختم شد؛ اگر این نباشد همهمان ازدسترفتهایم، دعا کنید در قیامت شفاعتمان کند.
دوست محمدی با چشم گریان چند دقیقهای از شهید سید رضی موسوی برایم گفت، در طول صحبتهایش من فقط سکوت کردم و ریش و قیچی مصاحبه را دادم دستش که تا هر آنچه دلش تنگ است با چشمان اشک و با دلشکسته بگوید.
آخرین سوالم را هم با کمی شرمندگی میپرسم و از حاجحمیدرضا عکسهایش با سید رضی را میخواهم که میگوید توی مسیر هستم و به عکسها دسترسی ندارم؛ باشد برای وقتی دیگر.
یاداشت :امیر ممود داودی نژاد