به گزارش صدای منتقد ؛ مهدی بیرانوند روژمان – مجموعه داستان شب نشینی باشکوه به قلم غلامحسین ساعدی نویسنده مشهور معاصر تاریخ ادبیات ایران روایتی از زندگی عامیانه میان قشر کارمند است. روالی تکراری و ملال آور از پوچی یک روابط کاری در بطن زندگی شخصی که ساعدی به بهترین زبان آن را روایت و برای مخاطب تصویر کرده است. این مجموعه داستان در ۱۱۷ صفحه و از مجموع ۱۲ داستان کوتاه از انتشارات نگاه عرضه شده است. شب نشینی باشکوه بدلیل رعایت ساختار داستانی، تصویر سازی ساده، بیان لطیف و شیوا یکی از بهترین کتاب ها برای قلم اولی ها در حوزه داستان نویسی می باشد. چرا که این اثر در چهارچوبی مردمی به رشته نگارش درآمده است.
در قسمتی از این مجموعه می خوانیم:
آقایان در عرض یک سال اخیر بیست و چهار نفر از ادارهی اینجانب به حکم رسمی مرکز، به افتخار بازنشستگی نائل شدهاند. از این بیستوچهار نفر، دو نفر قبل از ابلاغ حکم و شش نفر بعد از ابلاغ حکم دعوت حق را لبیک اجابت گفته، به سرای باقی شتافته، در خلد برین آشیان گرفتهاند. چه خوش گفته دانشمند بزرگ ایرانی:
از شمار دو چشم شش تن کم از شمار خرد هزاران بیش
خدای بزرگ همهی این خدمتکاران مرحوم و ازجانگذشته را در جوار رحمت خود قرار دهد.
جمعیت با صدای بلند گفتند: انشاءالله.
آقای شهردار سرفه کردند: باری سه نفر قبل از ابلاغ حکم…
صدایی از میان جمعیت اشتباه شهردار را اصلاح کرد و گفت: دو نفر قربان…
عدهای برگشتند و نگاه کردند، باران جهت عوض کرده، بهشدت روی شیشهها میخورد. شهردار به صحبت ادامه دادند:
– بله، دو نفر قبل از ابلاغ و چهار نفر بعد از ابلاغ و در مجموع شش نفر، و از شانزده نفر باقی چهار نفر بنا به مختصر اختلال حواس و هشت نفر به علت امتلاء مزاج، در منازل یا بیمارستانها بستری هستند، بلی آقایان، چراغ عمر این خدمتگزاران واقعی، در معرض نسیم مرگ قرار گرفته، شاید چند صباحی از عمر این فرزندان واقعی وطن باقی نمانده باشد. باری میماند چهار نفر، که از آن چهار نفر دو نفر در این شبنشینی باشکوه افتخار حضور دارند. حضار محترم، در دنیای آشفتهای که ما اکنون زندگی میکنیم، هر ملت و مملکتی میخواهد از ملت و مملکت دیگر جلوتر زده، برای مام وطن افتخارات بیشماری کسب کند. و این امر ممکن نیست جز با افزایش جمعیت، در واقع تولید مثل مداوم. و اگر تا امروز میهن گرامی ما به چنین افتخاراتی نائل نشده، به علت کمبود سربازان فداکار و گمنام بوده، چنانچه وزیرالوزراء سابق در یکی از فرمایشات مؤثر خود فرموده بود، اگر جمعیت ایران دو برابر بود، من تمام دنیا را به زور شمشیر قبضه میکردم و نام ایران و ایرانی را در تمام عالم به اوج افتخار میرساندم…
غلامحسین ساعدی در شبنشینی باشکوه نخستین سنگ بنای جهان اوهام و اشباح و مردگان را میگذارد؛ جهانی که رفتهرفته در کارهای بعدی او قوام مییابد و در کتابهایی چون عزاداران بیل و واهمههای بینامونشان بروز مییابد و او را به عنوان بهترین شبحنگار ادبیات معاصر ایران تثبیت میکند. شبنشینی باشکوه را میتوان برگردان ادبی و زیباییشناختی کارنامه زیستی مردم ایران در دهه اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد به شمار آورد. از این رو است که مکانها و فضاهای بسته و رخوتناک و کمنور و انگار از زیر خاک بیرون آمده قصههای شبنشینی باشکوه به یکی از مهمترین عناصر برسازنده قصههای این مجموعه بدل شدهاند. جز قصه دوم این کتاب یعنی قصه «چتر» که خیابان در آن حضور دارد، باقی قصهها همه در مکانهایی مسقف میگذرند و فضای باز تنها به صورت باد و بارانهایی که از درز در و پنجرهها اتاقها را تهدید میکنند یا آفتاب کمرمقی که از بیرون به داخل میتابد در قصهها حضور دارد.
غلامحسین ساعدی در ۲۴ دی ۱۳۱۴ در تبریز و در خانوادهای کارمند به دنیا آمد. پدرش، علیاصغر، کارمند دولت و مادرش، طیبه، خانهدار بود. در مهرماه ۱۳۲۱ دورهٔ ابتدایی را در دبستانِ بدر آغاز کرد و در سال ۱۳۲۷ توانست گواهینامهٔ ششم ابتدایی خویش را بگیرد. هنگامی که ساعدی در دبیرستان مشغول تحصیل بود، اولین داستانهایش در هفتهنامهٔ دانشآموز چاپ شد. همچنین داستان بلندی به نام از پا نیفتادهها نوشت که مجلهٔ کبوتر صلح آن را به چاپ رساند.
او در نوجوانی به سازمان جوانان حزب توده پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامههای فریاد و صعود را به عهده گرفت. وی در تابستان ۱۳۳۲ و هنگامی که ۱۸ سال داشت، به اتهام همکاری با حزب، مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شد.
ساعدی در خردادماه ۱۳۳۳ توانست در رشته طبیعی دیپلم بگیرد و یک سال بعد و در بیستسالگی در دانشگاه تبریز تحصیل پزشکی را آغاز کرد. دوران دانشجویی ساعدی در تبریز با فعالیتهای سیاسی و شرکت در جنبشهای دانشجویی و آشنایی و دوستی با صمد بهرنگی همراه بود. وی در همین دوران نوشتن داستان کوتاه را نیز پیگیری کرد. داستانهای شکایت و غیوران شب و نمایشنامهٔ سایههای شب حاصل آن دورهٔ کاریِ اوست. او همچنین مجموعه داستان کوتاهِ شبنشینی باشکوه را در تبریز منتشر کرد و نمایشنامهٔ کلاته گل را نیز بهصورت مخفی در تهران به چاپ رساند.
وی در دوران خدمت سربازی با محافل ادبی و هنری تهران آشنا شد و داستانهای او در مجلهٔ سخن به چاپ میرسید. وی تحصیلات خود را با درجهٔ پزشکی عمومی و دکترای تخصصی روانپزشکی در تهران به پایان رساند. در بیمارستان روانی روزبه مشغول به کار شد و پیش از اینکه حرفهٔ پزشکی را به نفع نویسندگی رها کند، در مطبش که در خیابان دلگشا در تهران قرار داشت، بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه میکرد.
نخستین نوشتههای ساعدی در سال ۱۳۳۲ منتشر شد و چند سال بعد با چوببهدستهای ورزیل و پنج نمایشنامه دربارهٔ انقلاب مشروطه نام او در ردیف نمایشنامهنویسان ایران قرار گرفت. ساعدی با چوببهدستهای ورزیل، بهترین بابای دنیا، تکنگاری اهل هوا، پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت، پرواربندان، دیکته و زاویه و آی باکلاه! آی بیکلاه و چندین نمایشنامهٔ دیگری که نوشت، وارد دنیای تئاتر ایران شد و آزمونهای قابل توجّهی در نویسندگیِ گونهٔ نمایشنامه کرد و سرانجام همراه نمایشنامهنویسان جدّیتری مانند بهرام بیضایی، اکبر رادی و نویسندگان دیگری چون علی نصیریان، رحیم خیاوی، بهمن فُرسی، عباس جوانمرد، بیژن مفید، آربی اوانسیان، عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج سهمی در دگرگونی تئاتر ایران را در سالهای ۱۳۴۰–۱۳۵۰ یافت.
معرفی و تحلیل: مهدی بیرانوند روژمان